دفترعشق
|
وقتی دل ارزش خودش را از دست بدهد و چشمهایت دیگر اشکی برای ریختن
نداشته باشد،وقتی دیگر قدرت فریاد زدن را هم نداشته باشی،وقتی دیگر هر چه دل
تنگت خواسته باشد گفته باشی،وقتی دیگر دفتر و قلم هم تنهایت گذاشته باشند،وقتی از
درون تمام وجودت یخ بزند،وقتی چشم از دنیا ببندی و آرزوی مرگ بکنی،وقتی احساس کنی
تنهاترین هستی،چشمهایت را ببند و از ته دل بخند که با هر لبخند روحی خاموش جان
میگیرد و درخت پیر جوان میشود نظرات شما عزیزان: |
|